مدادسیاه

گا‌ه‌نوشته‌‌هایی درباره هنر و ارتباطات

مدادسیاه

گا‌ه‌نوشته‌‌هایی درباره هنر و ارتباطات

بایگانی

۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته

امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم

 

حسین منزوی


 

دلم برای دل شکسته ام می سوزد

امید درون راه بسته ام می سوزد

خاکستر غم غرقه به طوفان جنون

آرامِ به خون نشسته ام می سوزد

تیر بیگانه اگر درد کمی دارد لیک

یک شعله آشنا درون خسته ام می سوزد

گرچه ما با نظر مهر تو پیمان بستیم

پیمانه مهرت نفس گسسته ام می سوزد

باری، پس از این جان من و جفای تو

بیچاره شب وصل به غم پیوسته ام می سوزد

 

علی شاکر

بیستم خرداد 93


مثلا قراره که خوشحال باشم... خیلی ناراحتم... مثلا باید الان بهم خوش بگذره و دغدغه ای جز شادی نداشته باشم... بدیش اینه که کسانی به آدم بدی می کنند که دوست شون داری... بدی ش اینه که نمی تونی بخشی از وجودت رو بکنی و بندازی دور. بدیش اینه که اون بخش مهمی از وجود اجتماعی و فرهنگی تو اند. بدیش اینه که تو الان خیلی خیلی دلخوری...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۴۲

گاهی آدم دلش می خواد داد بزنه ولی تو بالش تا صدا به کسی نرسه یه همچین وبلاگی هم می تونه همین کارکرد رو داشته باشه. پس می نویسم اینجا که می دانم خواننده کمی دارد... 

این روزها قرار است بهترین ساعات زندگی من رقم بخورد. از این حنبه ای هم واقعا همین است. قرار است من خوشحال باشم. از یک منظری هم خوشحالم. ولی بغضی چنان سایه انداخته بر دلم که با گریه صدهزار ساله هم انگار وا نمی شود. این ابر دلخور عشق این تیره بد عنق دوست داشتنی و این تناقض دردناک دوست داشتن و دلخوری از کسانی که نه می توانی ازشان دلخور باشی و نه می توانی از کارهایشان دلخور نشی...

می دانم که این روزها می گذرند... می دانم که یک روزی خیلی خیلی از این ساعات و روزها و حرف هایی که گذشته اند شرمنده خواهم شد... حتی شاید آن روز تاب ادامه زندگی را نداشته باشم.

غم از دست دادن کسانی که عاشقان هستی و امروز دلخوری ازشان. من نه امروز خودم را می بخشم و نه فردا که از دست شان بدهم... به همین خاطر است که همیشه خواسته ام پیش از عزیزانم نابود شوم. اگر چنین شود حتما خوشبخت ترینم و بهترین زندگی را داشته ام. هرچند دوست شان دارم اما این شکر پر شکایت روزهای عوضی مرا دارد نابود می کند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۲۹


این یادداشت در همشهری 6 و 7 پنجشنبه گذشته به چاپ رسید

هرچه‌قدر نبود بازی‌های تدارکاتی دلچسب و کمبود گرمکن ورزشی برای تیم ملی فوتبال بحثی است از دهان افتاده، اما ماجرای انتقاد از سرود رسمی تیم ملی همچنان ادامه دارد.

کمیته فرهنگی فدراسیون فوتبال پس از رایزنی‌های بسیار با خوانندگان مختلف سرآخر ترجیح داد سرود رسمی این تیم را «احسان خواجه‌امیری» بخواند. اما ماجرا از انتقادهای فنی «پیروز ارجمند» مدیر کل دفتر موسیقی وزارت ارشاد شروع شد. ارجمند برای وجاهت دادن به جایگاه خویش نقدش را این‌گونه مطرح کرد: «این کار مجوز قانونی وزارت ارشاد ندارد!».

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۳۵

این روزها که می گذرد بیشتر و بیشتر به این نتیجه می رسم: غرض نقشی است کز ما باز ماند...

بعد به کارهای بیهوده، اما دهن پرکن، خودمان فکر می کنم... چه هیاهوی هیچی...

این همه برای پول و مکنت دویدن 

و حتی قد زاغچه ای در آسمان گرفته زندگی خط سیاه و محوی

نکشیدن...


به نظرم نقش اول زندگی برای «خوبی» و «نیکی» و نقش مکملش «هنر»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۳ ، ۱۷:۳۳