مدادسیاه

گا‌ه‌نوشته‌‌هایی درباره هنر و ارتباطات

مدادسیاه

گا‌ه‌نوشته‌‌هایی درباره هنر و ارتباطات

بایگانی

۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

بررسی معیارهای گزینش معلمان در 5 کشور پیشرو در عرصه آموزش


پیامی در تلگرام دست به دست شد که علی‌رغم ظاهر تعجب‌آور و خنده‌دارش، هم واقعی بود و هم جدی. روی سر برگ نام مرکز برنامه‌ریزی و فناوری اطلاعات وزارت آموزش و پروش به چشم می‌خورد. در این برگه یک بند 17 هست که یکسری بیماری زنانه را فهرست کرده است. بیماری‌هایی که اگر خانم‌ها داشته باشند نمی‌توانند معلم شوند. فارغ از اینکه چه‌قدر این بند سکسیت یا خنده‌آور است، یک نکته مهم وجود دارد؛ ظاهرا اهمیت جذب معلم برای آموزش و پرورش چنان است که از جزئی‌ترین و خصوصی‌ترین مسائل هم نمی‌گذرد و آن را در پذیرش یا عدم پذیرش معلمان لحاظ می‌کند. ولی همزمان پرسش مهم‌تری به ذهن می‌رسد؛ اگر واقعا چنین است و آموزش و پروش مو را از ماست بیرون می‌کشد، پس چرا آن‌طور که باید و شاید این گزینش‌ها با استانداردهای مطلوب فاصله دارند؟ نمی‌شود به آموزش و پرورش انتقاد داشت ولی معلمان گزینش شده را در نظر نگرفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۶ ، ۱۰:۵۷

چرا تحصیلات الزاما سبب دانایی و توسعه‌یافتگی جامعه نمی‌شود

اگر به پرتال جامع علوم انسانی[1] سر بزنید و «نقش آموزش در توسعه» را جست‌وجو کنید، 129 هزار و 124 مقاله پیش روی شما می‌آورد. نتیجه گوگل مقابل این واژه‌های کلی هم 636 هزار صفحه است. می‌دانم که این اعداد قرار نیست چیزی را ثابت کنند، ولی دست‌کم نشان می‌دهند که این موضوع برای خیلی‌ها اهمیت دارد. ولی آیا براستی آموزش در بهتر شدن وضع زندگی ما تاثیر دارد؟ پس چرا با وجود اینکه هرم جمعیتی خودش را روی دوره‌های دکتری تخصصی انداخته باز هم اوضاع آن‌طور که باید و شاید مطلوب نیست؟ چرا تاکید بر وجه کمی تحصیلات و مدرک‌گرایی باعث شده تا در جامعه ایرانی شاهد «باسوادان ناآگاه» باشیم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۶ ، ۰۹:۲۰

دعوایی بود در خانه. مادرم سبیل پدر را دوست نداشت. قهر کرد. دوستان بابا واسطه شدند و بالاخره بابا کوتاه آمد. ما ایستادیم و مراسم سبیل‌زنی را تماشا کردیم. با اکراه به لبانش خمیرریش مالید. مکث تلخی کرد. خمیر روی لبش مثل برف داشت آب می‌شد. تیغ را کشید. صورتش را شست. مامان جیغ زد:«اَه... ماه‌گرفتی روی لبت چه زشته!»

                                                                 ***

قرار بود برای برنامه‌ای داستان 60 کلمه‌ای بنویسیم. من این رو نوشتم. نمی‌دانم چند سال پیش بود. آهان یادم اومد باید با خانه، پدر، برف و ماه یه داستان می‌نوشتیم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۶ ، ۱۰:۴۰