کمپین «من رکیک نیستم» ظاهری اخلاقی دارد. شبیه توصیه والدین به فرزند کوچک خویش که «ببین اگر باادب باشی چقدر عزیزتری!» ولی چرا همین بچه وقتی بزرگ میشود آبدارترین ناسزاها را یاد میگیرد و استفاده میکند؟ نمیتوان در یک ساختار اجتماعی که دانستن فحش بخشی از اجتماعی شدن آدمهاست، از آنها خواست که فحش ندهند. هرچقدر هم آدمها محترم باشند، باز هم در نهاد خویش به «دیگریِ» خویشتن فحش میدهند. به همین خاطر است که پیش از راه انداختن کمپین «من رکیک نیستم» باید چند ویژگی منفی را اصلاح کرد. هر موقع توانستیم به شوخطبعها بفهمانیم که رکیک بودن بامزه نیست، هر موقع توانستیم خودشیفتهها و خودبرتربینها را درمان کنیم و خلاصه هر موقع توانستیم تمامی عوامل محرک خشم را کنترل کنیم، میتوانیم به موفقیت چنین کمپین ارزشمندی امیدوار باشیم.
صداوسیمای ایران شبیه
پهلوان پیری است که اکنون ارج و قدرت سابق را ندارد، ولی همچنان در ذهن
خودش قدرتمند است و محبوب؛ شبیه همانموقعها که میتوانست با
چشمبههمزدنی مخاطب را پای تلویزیون و رادیو زنجیر و هرموقع که خودش
خواست، آن زنجیر را پاره کند. او حالا رقیب جوان و سرسختی دارد. خیلی از
دست اینترنت خسته است. کسی او را نمیبیند و پهلوان برای دیدهشدن هر روز
به محله شلوغ، پررفتوآمد و البته آنلاین اینترنت سری میزند ولی
بیاعتناییها را تاب نمیآورد و برای دیدهشدن نمایش خودکشی را اجرا
میکند.