مدادسیاه

گا‌ه‌نوشته‌‌هایی درباره هنر و ارتباطات

مدادسیاه

گا‌ه‌نوشته‌‌هایی درباره هنر و ارتباطات

بایگانی

خوشبخت ترین

سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۲۹ ق.ظ

گاهی آدم دلش می خواد داد بزنه ولی تو بالش تا صدا به کسی نرسه یه همچین وبلاگی هم می تونه همین کارکرد رو داشته باشه. پس می نویسم اینجا که می دانم خواننده کمی دارد... 

این روزها قرار است بهترین ساعات زندگی من رقم بخورد. از این حنبه ای هم واقعا همین است. قرار است من خوشحال باشم. از یک منظری هم خوشحالم. ولی بغضی چنان سایه انداخته بر دلم که با گریه صدهزار ساله هم انگار وا نمی شود. این ابر دلخور عشق این تیره بد عنق دوست داشتنی و این تناقض دردناک دوست داشتن و دلخوری از کسانی که نه می توانی ازشان دلخور باشی و نه می توانی از کارهایشان دلخور نشی...

می دانم که این روزها می گذرند... می دانم که یک روزی خیلی خیلی از این ساعات و روزها و حرف هایی که گذشته اند شرمنده خواهم شد... حتی شاید آن روز تاب ادامه زندگی را نداشته باشم.

غم از دست دادن کسانی که عاشقان هستی و امروز دلخوری ازشان. من نه امروز خودم را می بخشم و نه فردا که از دست شان بدهم... به همین خاطر است که همیشه خواسته ام پیش از عزیزانم نابود شوم. اگر چنین شود حتما خوشبخت ترینم و بهترین زندگی را داشته ام. هرچند دوست شان دارم اما این شکر پر شکایت روزهای عوضی مرا دارد نابود می کند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۰

نظرات  (۱)

۲۰ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۳۴ بهنام عبدالهی
سلام وبلاگی دارم که گاهی با قلمم تیره تیره می کنم.
به عبارتی متون ادبی و داستان می نویسم.
برایم خوشایند است که سما دوست گرامی در باره نوشته هایم نظر دهید.
فقط فکر نکنید این یک تبلیغات است و این نظر را پاک نکنید.
نظر شما موثور در پیشرفت من خواهد بود.
منتظرم ها...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی