موسیقی فوتبال؛ بوقی رسمیت نمیشناسد
هرچهقدر نبود بازیهای تدارکاتی دلچسب و کمبود گرمکن ورزشی برای تیم ملی فوتبال بحثی است از دهان افتاده، اما ماجرای انتقاد از سرود رسمی تیم ملی همچنان ادامه دارد.
کمیته فرهنگی فدراسیون فوتبال پس از رایزنیهای بسیار با خوانندگان مختلف سرآخر ترجیح داد سرود رسمی این تیم را «احسان خواجهامیری» بخواند. اما ماجرا از انتقادهای فنی «پیروز ارجمند» مدیر کل دفتر موسیقی وزارت ارشاد شروع شد. ارجمند برای وجاهت دادن به جایگاه خویش نقدش را اینگونه مطرح کرد: «این کار مجوز قانونی وزارت ارشاد ندارد!».
وی البته خودش آهنگسازی باسابقه و تحصیلکرده است و اشکالهایی هم که به این کار گرفته است قابل تامل. میگوید:« برای موسیقیهای مختلف باید از افراد مناسب استفاده شود و برای خوانندگی سرودهای ملی باید از خوانندگان کلاسیک و کسانی که حجم صدای زیادی دارد، استفاده شود. انتخاب این نوع ریتم برای کارهای آرمگونه مناسب نیست، این نوع سرودها نیاز به موسیقیهای مارشگونه و تند دارد، تم مورد استفاده برای این سرود قابل توجه و مناسب نیست.»
از نظر فنی حرفهای این آهنگساز محترم است، ولی فوتبال پدیدهای مدرن است و قالبهای کلاسیک را برنمیتابد. نه خودش و نه موسیقی اطرافش. اینجاست که مجوزگرفتن برای موسیقیاش کمی نامتعارف است. حتی اشکالات فنی آهنگش نیز محو و رفع میشود، «اگر» مورد توجه عامه قرار گیرد.
فوتبال پدیدهای است که انسانهای مدرن از راه آن شکلهای مهارشدهتر، مدنیتر و غیرویرانگر رفتار توسعهیافته را میآموزند. بهعبارتی ما از طریق فوتبال یاد میگیریم چهطور تفریحی هیجانبرانگیز اما مثبت و متمدن داشته باشیم.
گل زدن فوتبال نه شبیه ضربهفنی کشتی امری نادر است و نه مثل توپ و سبد بسکتبال امری مرسوم. هیجان فوتبال چنان در دل خویش ارزشهای دوران مدرن را بازتولید میکند که نمیتوان از کنارش براحتی گذشت. این توجه مردم به این پدیده مدرن سبب میشود تا برخی فوتبال را در کنار موسیقی عامهپسند از پایههای زندگی مدرن بدانند. در این میان، موسیقی فوتبالی چیزی شبیه همان بوق ورزشگاهی است، البته با گسترهای جهانی؛ چون هردو وسیله افزایش هیجان، هماهنگی گروهی و شادیاند.
اینجاست که میبینیم از جام جهانی 1962 شیلی به این سو هر چهارسال یکبار موسیقیهای جامجهانی ساخته میشود. همچنین از دهه 90 در کنار ترانه (Song) و سرود (Anthem) رسمی فیفا، بهطور غیررسمی هم ترانههایی به میان مردم میآید. چون پدیده فوتبال برای هیچ فرد یا طبقه خاصی نیست و همه میتوانند در آن مشارکت داشته باشند.
فوتبال بهعنوان پدیدهای مردمی و همهپسند، موسیقی عامهپسند میخواهد؛ چیزی شبیه همان بوق ورزشگاه. کار این بوق الزاما «آفرینش» نیست، بلکه باید برای نیاز جامعه «تولید» شود. اینجوری سلیقههای مخاطبان نیز شبیه هم میشود. برعکس گذشته که موسیقی کلاسیک تنوع داشت و براحتی میشود نام آهنگسازش را بخاطر آورد. اما ویژگی(و نه ضعف!) آهنگهای مدرن و فوتبالی مصرفی بودن آن است. هرچند بهظاهر متفاوت به نظر میرسند ولی در بطن خویش از نظر ساختار موسیقایی بهم شبیهاند و این شباهت سلیقههایی مانند هم میآفریند.
اتفاقا همین یکسانسازی سلیقه است که وقتی پیروز ارجمند از ریتمیک نبودن سرود رسمی تیم ملی میگوید ناخواسته خود نیز گرفتار کلیشه موسیقی مدرن میشود؛ چون میداند موسیقی فوتبال بیش از اسطورهای بودن باید شاد باشد. چه کسی شادی را دوست دارد؟ تماشاگر فوتبال! چون فوتبال در فلسفه سبک زندگی مدرن فقط یک «بازی» شاد اما خیلی جدی است.
بدین ترتیب نه جناب ارجمند باید خیلی نگران مجوز یا آبروریزیهای فنی موسیقی رسمی فوتبال باشند و نه مسئولان فرهنگی فدراسیون فوتبال به این حرکت فرهنگی خویش بیش از حد ببالند؛ چون ساختار انتشار موسیقی دیگر از بالا به پایین نیست. خدا را چه دیدی شاید وسط این همه بحث، جوانی خوش ذوق آهنگی بسازد و روی شبکه اجتماعی به اشتراک بگذارد و همان بشود آهنگ رسمی گوش و زبان هواداران تیم ملی ایران.
وب خوبیست به من هم سر بزنید.