بیچاره اطرافیان
دوشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۸:۰۴ ب.ظ
حس میکنم حال اطرافیان دارد از امثال من بهم میخورد. زیادی غر میزنیم یا حداقل در سکوتم غر و ناله بیداد میکند. خودمان هم داریم کم میآوریم از این همه غر زدن و ناله کردن. حس بدی است. هیچ کس را گوش نمیبینم و این خیلی بدتر است. دلم میخواهد داد بزنم. عصبانیام. از دنیای اطرافم دلخورم. از جایگاه علمی و کاریام راضی نیستم و برای از بین بردن این نارضایتی هم انگیزهای ندارم.
بعد هی خبر میرسد که فلان اسکول شده استاد(حتی استاد دانشگاه علوم سیاسی تهران!!!) و بعد بیشتر از اینکه بخاطر استاد شدن بیسوادها ناراحت شوم به حال خودم تاسف میخورم که میتوانستم بهتر از این باشم و نشدم. تکلیف با خودمان هم مشخص نیست. بیچاره اطرافیان که با ما بیتکلیفان بیهدف دمخورند. حق دارند که از ما حالشان بهم بخورد.
۹۳/۱۱/۰۶