ما منفعلان غرغرو
یه روزی حتما از تجربیات در روزنامه همشهری و واحد نظارت یک کتاب مینویسم. احتمالا این کتاب از نظر مخاطبان بیشتر شبیه لطیفههای جیبی باشه اما حتما برای خودم در حکم سوگنامهای هفتمن کاغذه.
مسلما در این کتاب از تمام کسانی که اسمی میآورم عذرخواهی خواهم کرد و خواهم نوشت که آنان نیز مثل خود من مقهور ساختاری فاسد بودند. همکاران عزیز من سعی میکردند که مثل من از زیربار خیلی از قواعد و خط قرمزهای نامرئی فرار کنند، ولی ساختار به آنان این اجاره را نمیداد.
در آن کتاب خواهم نوشت که چرخ برهم زدن به بهانه غیر مراد بودن کار و زندگی، در توان ما منفعلان غرغرو نبود و نیست. حتما مینویسم که پرمدعاترین عقلگرای این جمع من بودم، اما من هم نتوانستم در این بستر کاری از پیش ببرم...