استقلال مطلق رسانهای، یک شوخی است
این یادداشت مدتی قبل در روزنامه قانون منتشر شد.
بگذارید همین اول تکلیف بقیه این یادداشت کوتاه را روشن کنم و بگویم استقلال رسانهای بهطور مطلق به یک شوخی بیشتر شبیه است. پس باید این امر را روی یک طیف صفر تا صدی بررسی کنیم و ببینیم چهقدر وابسته یا مستقل است.
استقلال رسانهای یعنی عدم وابستگی رسانهها و عوامل و نهادهای
رسانهای به حکومت و عدم تاثیرپذیری فعالیتهای آنان از انواع فشارهای مدیریتی، سیاسی
یا مالی. این امر بهطور مطلق نه در رسانههای ایران(بهطور خاص) و نه در رسانههای
دنیا قابل شناسایی نیست و بیشتر به یک شعار نزدیک است. در رسانه مستقل، دست نظارت
خارجی مسئول سانسور محتوایی یا ساختاری نیست و روزنامهنگاران و رسانهها میتوانند
حقایق و وقایع را با توجه به اخلاق حرفهای جستوجو، جمعآوری، تحلیل و منتشر کنند.
با این همه، از این شکل آرمانی استقلال نمیتوان در دنیا
براحتی سراغی گرفت. چون رسانهها بهطور نامحسوسی تحت کنترلند. دیوارهای کنترل مثل
شیشهای بسیار تمیز میمانند که انگار اصلا وجود نداشته و ندارند، اما اگر بخواهیم
از اصولی خاص قصور کنیم، حتما این دیوار جلوی حرکت بیشتر ما را میگیرد.
از طرف دیگر، حضور کمپانیهای چندملیتی رسانهای همچون نیوزکورپریشن، برتلزمان، تایموارنر، والتدیزنی و وایاکام، به قول بن باگدیکیان یک نوع «انحصار نوین رسانهای» پدید آورده که هر نوع محتوای رسانهای باید از فیلتر آنان رد شود. البته الکهای رسانهای این کمپانیها سوراخهای ریز ندارد که به هرچیزی گیر بدهند، بلکه اصولی دارند تا به منافع اقتصادیشان ضربه نخورد. بهعبارتی دنیا نیز نمیتواند بهخود رسانهای مستقل ببیند که بدون توجه به هیچ منافعی کارش را پیش ببرد و فکر کند که همیشه دارد حرف حق را میزند.
در ایران از منظر ساختاری رسانهای مستقل وجود ندارد؛ یعنی همه
رسانهها بهنوعی به سازمان یا تشکیلاتی وابستهاند. البته همیشه وابستگی بد نیست
و ممکن است در دنیا رسانههای حزبی موفقی هم ادامه حیات بدهند. از طرف دیگر، ماده
4 قانون مطبوعات میگوید:«هیچکس حق ندارد برای چاپ مطلب یا مقالهای درصدد اعمال فشار
بر مطبوعات برآید و یا به سانسور و کنترل نشریات مبادرت کند». بهعبارتی این قانون
روی استقلال محتوایی تحریریه تاکید میکند.
اما همه روزنامهنگاران میدانند که در
عمل چنین اتفاقی نمیافتد؛ چون استقلال محتوایی با استقلال مالی و استقلال سیاسی
رسانه پیوند خورده است. ممکن است منابع مالی رسانه دوست نداشته باشند که از محصول
آنها انتقاد شود و یا بخش آگهیها فشار بیاورد که از محصولی بیکیفیت در بخش
تحریریه تعریف شود. در زمینه استقلال سیاسی هم باید دید که تاثیرپذیری رسانهها و مراجع
تنظیمکننده فعالیتهای رسانهای از فشارهای سیاسی چه حد است.
برای نمونه، در کشور
ما رئسای هیات نظارت بر مطبوعات، هیات نظارت بر خبرگزاریهای غیردولتی، سازمان صداوسیما
بهطور کلی تشکیلات ناظر بر فعالیتهای رسانهای را مقامهای دولتی تعیی میکنند و
باید دید که این رئیسها، تا چه حد میتوانند از خواستههای دولتی مستقل عمل کنند.
وابستگی رسانه به خودی خود فحش نیست؛ یعنی قرار نیست که اگر رسانهای وابستگی ساختاری، مالی، سیاسی یا محتوایی داشت، آن را کنار بگذاریم، ولی همانطور که اشاره شد باید دید روی دو سر طیف وابستگی-استقلال، این رسانه کجا میایستد و این وابستگی یا استقلال چهقدر به محتوا و ساختار آن ضربه میزند یا به آن کمک میکند.