مدادسیاه

گا‌ه‌نوشته‌‌هایی درباره هنر و ارتباطات

مدادسیاه

گا‌ه‌نوشته‌‌هایی درباره هنر و ارتباطات

بایگانی


خانه که خریدیم پدر و مادر مرضیه مثل همیشه محبت را تمام کردند و همان‌طوری که از پیش وعده داده بودند، گوسفند آوردند برای قربانی و ریختن خونش. من از اولش هم موافق نبودم. به نظرم آوردنش خیلی سخت بود. حیوان به این راحتی‌ها به صندوق عقب ماشین نمی‌رفت. گوسفندی ماده که 55 کیلو وزن داشت. گذشته از این کشتن حیوان در تهران به نظرم کار غیرمعمولی می‌آمد. اگر همسایه‌ای اعتراض می‌کرد، حق می‌دادم. البته کسی اعتراضی نکرد. ولی چیزی که برای من تلخ می‌آمد تماشای سر بریدن او بود. از همه این‌ها گذشته از خودم تعجب کردم که چه‌طور در این جریان یک پای ماجرا شدم. البته با تلخی و غم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۶ ، ۱۹:۱۴

محتوا از ما ساختن آگهی از شما
چگونه داب‌اسمش واسطه تبلیغ برای برندها می‌شود.

 داب‌اسمش به برندها پیشنهاد داده که برای تبلیغ خود از این برنامک استفاده کنند. بدین ترتیب که می‌گوید محتوای صوتی از شما و به‌کار گرفتن این صداها در موقعیت‌های مختلف برعهده کاربران داب‌اسمش.

داب‌اسمش، سرویس میزبانی ویدیو است که تحت سیستم عامل‌های آی او اِس و اَندروید ساخته شده است. با استفاده از این نرم‌افزار، کاربران می‌توانند، آهنگ یا صدای مورد علاقه خود را از فهرستی انتخاب کرده، همزمان با پخش آن لب بزنند و از خود فیلمبرداری کنند.

این سرویس را چند جوان در برلین پدید آورده‌اند و اکنون داب‌اسمش تبدیل به برنامکی شده که لحظه‌های خاصی از حضور ما در میان دوستان و اعضای خانواده را به تصویر می‌کشد. لحظه‌هایی که در بسیاری از موارد موقعیتی کمیک و خنده‌دار ایجاد می‌کند. همین طنزآلود بودن این لحظه‌ها باعث شده تا استفاده از آن برای همه سهل و لذت‌بخش باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۶ ، ۱۳:۳۱
 با خشنودی و رضایت مشتریان، برند تجاری ما خلاقیت و سود بیشتری را تجربه می‌کند

 

حرف جدیدی درباره رابطه میان خلاقیت و شادی نیست. اکنون سال‌های سال است که روانشناسان دارند پیوند میان نگرش‌ها و توانایی‌های ما برای خلاقیت را مورد بررسی قرار می‌دهند. دکتر «رابرت ایبستین» روانشناسی است که بیش از 20 سال از عمر خود را صرف مطالعه جریان خلاقیت در ذهن انسان کرده است. وی معتقد است:«خلاقیت هرچه بیشتر باشد، سبب خرسندی و شادی بیشتر ما می‌شود.» اگر چنین باشد که ایبستین می‌گوید و رابطه میان این دو متقابل باشد، آن‌وقت می‌توانیم بگوییم که خرسندی و شادی هم به خلاقیت منجر می‌شود. البته ممکن است شما بگویید فلان هنرمند، فلان شاهکار را در زندان یا در حال فقر و گرسنگی خلق کرده، ولی امروز می‌دانیم که اگر ماده سروتونین در بدن ما ترشح شود، حس خوبی در ما به ‌وجود می‌آید و این حس خوب می‌تواند مایه خلق یک زیبایی باشد. در واقع حس خوب فقط جرقه شروع یک خلاقیت است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۶ ، ۱۳:۲۶

وقتی پروپاگاندا را با روابط‌عمومی اشتباه می‌گیریم، بهترین تیم‌های رسانه‌ هم از پس کار ارتباط با مخاطبان بر نمی‌آیند


 

درکتاب افسانه‌های ایزوپ یونان، مربوط به قرن ششم پیش از میلاد، قصه‌ای هست که می‌گوید روزی خورشید و باد با هم مسابقه گذاشتند ببینند کدام‌یک می‌توانند مسافر را وادار کند پیرهنش را در بیاورد. باد شروع کرد به وزیدن. هرچه باد شدیدتر می‌شد، مسافر لباسش را سفت‌تر دور خودش می‌پیچید، ولی وقتی نوبت به خورشید رسید، با افزایش گرما مسافر شروع کرد به در آوردن لباسش.

حالا ماجرای ضعف تیم اطلاع‌رسانی دولت نیز دقیقا از همین‌جا ضربه می‌خورد. اینکه به نظر می‌رسد تفکر حاکم پشت تیم اطلاع‌رسانی دولت مثل باد به زور می‌خواهد به ذهن مخاطبانش نفوذ کند، در حالی که اگر به جای پروپاگاندامحور بودن سراغ رویکرد روابط‌عمومی می‌رفت می‌توانست مثل خورشید مخاطبان را بی‌دردسر با خود همراه کند.

انتقادهای بجا و به‌حقی به تیم رسانه‌ای حسن روحانی وارد است. اما منتقدان بد نیست یک بار از خودشان بپرسند که چرا گره «اطلاع‌رسانی اقناعی» در دولت باز نمی‌شود. آیا واقعا مشکل اعضا تیم‌اند؟ کسانی که مدعی هستیم با دولت همراه نیستند، هوادار جریانی دیگرند، کاسب‌اند و...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۶ ، ۱۱:۴۴

مناظره‌های انتخاباتی در تلویزیون شبیه مسابقه فوتبال است که تاکتیک‌های خاص خودش را دارد


تاکنون دو مناظره ریاست جمهوری برگزار شده و نامزدها برای مناظره سوم آماده می‌شوند. در این مدت بحث‌های زیادی درباره نوع عملکرد  نامزدها مطرح شده است. اینکه چگونه افشاگری کرده‌اند و طعنه‌های افشاگرانه آنها چه هدفی داشته است. اما چیزی که در این مطلب به آن می‌پردازیم این است که آیا مناظره‌های انتخاباتی محل افشاگری است؟ آیا آنچه که نامزدها به هم نسبت داده‌اند در تعریف افشاگری می‌گنجد؟ و اینکه برای بی‌اثر کردن طعنه‌های افشاگرانه در مناظره‌های تلویزیونی باید چه کرد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۳۵

باید از خودم عذر بخواهم و از خانواده‌ام؛ چون پیش آنها به طرز خودخواهانه‌ای، دیگرخواهم. به نظرم برخی از رفتارهای والدین در فرزندان به طرز اغراق‌گونه‌ای متبلور می‌شود. پدرم دیگرخواه است و من بشدت دیگرخواه‌تر. از این بابت بسیار متاسفم؛ چون دیگرخواهی افراطی یعنی در درجه اول ظلم بسیار بسیار زیاد به خود و در درجه دوم ظلم بسیار زیاد به نزدیکان و خانواده.

مدام نگرانم که دیگران از دستم ناراحت نشوند. نکند مزاحم کسی باشد این رفتار من. در خانه روی سینه پا راه می‌روم که نکند همسایه بی‌ادب و بی‌اعصاب پایینی ناراحت شود. در بازار برای خودم نمی‌توانم چانه بزنم، ولی اگر کسی از من بخواهد چیزی برایش بخرم حتما از پس پدرسوختگی فروشنده بر می‌آیم. حق خود را نمی‌توانم بگیرم ولی تا دل‌تان بخواهد برای حق دیگران تلاش می‌کنم و به آن احترام می‌گذارم. می‌دانم که کمی عجیب است ولی من این‌جوری‌ام.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۴۳


فرهادی نجیبانه از حاشیه‌های حسود می‌گذرد و فقط دغدغه‌هایش را می‌سازد


همیشه می‌گفتیم در ویترین موزه سینمای ایران فقط جای اسکار خالی است. وقتی فرهادی نخستین اسکارش را گرفت شمقدری گفت لابی کرده‌اند تا او اسکار بگیرد. دومی را هم که گرفتیم انگار چنان این جایزه برای‌مان بی‌اعتبار شده بود که با حاشیه‌های سیاسی و شخصی آن را کناری انداختیم تا نشان دهیم ما از همه بیشتر می‌فهمیم. اینجاست که آدم‌های همه‌چیز دان مدعی شدند:«همه می‌دونن این اسکار سیاسی بود... همه می‌دونن» ولی فرهادی هیچ‌گاه به این حرف‌ها دامن نزد و در سکوت به جریان عادی زندگی‌اش ادامه داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۶ ، ۱۳:۱۸

رسانه‌ها در 366 روز گذشته از اطلاعات و سرگرمی پلی ساختند برای حرکت از یک واقعه تلخ به حادثه‌ای غمناک‌


همزمان با روزهایی که شبکه خبر به‌طور زنده عملیات آواربرداری از پلاسکو را پخش می‌کرد، اهالی رسانه یک غم دیگر هم داشتند. اینکه این ماجرا هم با تمام تلخی‌هایش تقریبا از یاد می‌رود؛‌ چون حتما با اتفاق یا حادثه‌ای جدید جایگزین می‌شود. هرچند اتفاق‌ها از ذهن افکار عمومی پاک نمی‌شوند، ولی حافظه جامعه مدام اتفاق‌های جدید را جایگزین اتفاق پیشین می‌کند. پیش از آنکه درباره برخی دلایل اجتماعی و رسانه‌ای این جریان بیندیشیم بد نیست نگاهی به اتفاق‌های پر سر و صدای امسال بیندازیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۶ ، ۱۳:۰۱

بگذارید بگویند نخبه‌گراست. بگویند ادای روشنفکرها را در می‌آورد. بگویند مستبد است و فقط آنچه که خودش می‌پسندد را می‌پذیرد و سلیقه‌های دیگر را تحقیر می‌کنند. اصلا همین است. چون عصبانی‌ام این‌بار تمامی این حرف‌ها را می‌پذیرم و نامش را تهمت نمی‌گذارم و بحثی هم روی آن ندارم.

ولی می‌خواهم بگویم که عصبانی‌ام. نمی‌خواهم این عصبانیت را نیز کتمان کنم. چه‌قدر از دست آن بیکارها دلخوشی که یک روزشان را صرف شرکت در برنامه «دورهمی» می‌کنند، عصبانی‌ام. از تماشاگرانی که صندلی‌های برنامه بی‌نمک و پرادعای مهران مدیری را پرکنند و به حرف‌های یخ مجری گشادگشاد بخندند.

 آنها که ثبت‌نام می‌کنند برای شرکت در برنامه خندوانه رامبد جوان و چند ساعت یک مربی درس‌شان می‌دهد که چه‌طور با حرکت دست مجری فلان جواب را بدهند یا دست بزنند و یا دست‌ زدن را قطع کنند.

عصبانی‌ام از این همه سرخوشی بی‌معنا و پوچ. از آنها که در جواب:«ما خیلی خوبیم!» می‌گویند:«خییییلی!» عصبانی‌ترم از دست آنها که از این همه سرخوشی پوچ جیب‌شان را پر می‌کنند و برای تبلیغ هر جنس یا خدمات بی‌مصرفی کلی پورسانت می‌گیرند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۶ ، ۰۱:۲۵

یکی از دلایل بی‌توجهی ما به توصیه‌های رسمی و دولتی این است که زیربنای نظم جمعی را متزلزل می‌بینیم


رابطه تاریخی بین حکومت‌ها و مردم در ایران شبیه رابطه ناظم و دانش‌آموزان فیلم «صبح روز بعد» کیومرث پوراحمد(1371) است. همان ناظم (با بازی جهانبخش سلطانی) که زبانش چوب بود و فلک. مجید قصه هم هر چه کرد و هر چه گفت به گوشِ معلمان و ناظم‌ سوء‌تفاهم نشست و مدام کتک خورد؛ حتی آنجا که در کمال صداقت در انشایش نوشت که دلش می‌خواهد مرده‌شور شود و دلش برای همسایه مرده‌شورشان می‌سوزد. در صحنه نهایی فیلم وقتی که ناظم به همین دلیل می‌خواهد مجید را سر صف فلک کند، مدیر می‌آید و جلوی او را می‌گیرد و ناظم در جواب می‌گوید:«مگر می‌شه این ... ها رو بدون فلک آدم کرد؟»

به نظر می‌رسد یکی از مهمترین پرسش‌های دولتمردان در تاریخ معاصر ایران همین است که چرا علی‌رغم تمام زحماتی که می‌کشند، مردم کمتر به حرف‌شان گوش می‌دهند و از مرجعی جز نهادهای ایدئولوژیک‌ساز دولتی تبعیت می‌کنند. این است که خیلی موقع‌ها حکومت‌ها مجبور شده‌اند به جای تعامل با قوای قهریه حرف‌شان را پیش بردند.

برای دولتی‌ها عجیب است که چرا توصیه‌های ایمنی را که به نفع همه است، کسی جدی نمی‌گیرد. مثلا می‌گویند به جاده نزنید بهمن می‌آید، ولی عده‌ای هستند که پلیس راه را گول می‌زنند و به استقبال مرگ می‌روند. بی‌تردید چنین رفتارهایی دلایل بسیار پیچیده و متعددی دارد، ولی در ادامه یکی از مهمترین و موثرترین آنها را بررسی می‌کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۵ ، ۱۶:۱۱