مدادسیاه

گا‌ه‌نوشته‌‌هایی درباره هنر و ارتباطات

مدادسیاه

گا‌ه‌نوشته‌‌هایی درباره هنر و ارتباطات

بایگانی

تا قمر در عقربه...

سه شنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۱:۲۵ ق.ظ

«هوا بد است، تو با کدام باد می‌روی؟» این بخش از شعر «زندگی» هوشنگ ابتهاج را موقع خواندن این یادداشت گوشه ذهن داشته باشید. چون هر آنچه می‌گویم را باید بشکن‌زنان بیامیزیم با این بخش از شعر ناصرالدین‌شاه که «تا قمر در عقربه حال ما چنینه». این توضیح ضروری و اولیه را گفتم که اگر ذکر مصیبت شد نگویید نویسنده بی‌انصافی کرد؛ چون خوب می‌دانم چنان ابر تیره‌ای سینه علم را در ایران گرفته که با بارش هزار ساله هم انگار قصد خالی شدن ندارد.

وقتی تحصیلات اشتغال نمی‌آورد

زمانی که تهران لوله‌کشی آب نبود، سیستم «آب منطقه‌ای» داشتیم. یعنی پشت‌بام خانه‌ها منبع آب می‌گذاشتند و با آب چاه پر می‌کردند. از همین منبع آب به لوله‌های خانه می‌آمد. اما بعدها آب لوله‌کشی آمد و منبع از جای خیلی بزرگتری تغذیه می‌شد. به نظر می‌رسد نظام «آموزش مخزنی» در ایران نیز شبیه به همان آب منطقه‌ای است؛ یعنی در حالی که لوله‌کشی علم به واسطه دسترسی همگانی به اینترنت همه‌گیر شده هنوز برخی از مسئولان علاقه دارند علم در خانه از مخزنی که آنان صلاح می‌دانند به خانه بیاید. برای همین برعکس همه دنیا که نظام آموزش افراد را برای یک شهروند مفید آماده می‌کند، در ایران ما هنوز نمی‌دانیم چرا باید سواد داشته باشیم و این سواد و علم قرار است کجا به کار ما بیاید. ما در مکتبخانه‌های مدرن چیزی را می‌آموزیم که سال‌های سال پیش استادان و مسئولان صلاح دانسته‌اند یاد بگیریم.

تعارف را کنار بگذاریم؛ خودمان که هیچ، ولی اگر فرزندمان بخواهد اکنون روزنامه‌نگار شود و در دانشگاه رشته ارتباطات بخواند، تشویقش می‌کنیم یا می‌خواهیم کمی بیشتر تامل کند؟ این روزها دانشگاه‌ها چه چیزی به ما می‌آموزند که موسسه‌های خصوصی و مستقل یاد نمی‌دهد؟ این تنها مختص به رشته ارتباطات نیست. برای نمونه، اگر مایل به آموختن سُلفژ باشید، وبسایت‌هایی هستند که در بیشتر مواقع به طور رایگان با بهترین ابزارها و تصویرها به شما خواندن نت می‌آموزند و حتی می‌توانید به شکل آنلاین نواختن یک ساز را بیاموزید(البته اگر واقعا علاقه داشته باشید و وقت بگذارید.)

حال اگر قصد ما از ارتباطات خواندن روزنامه‌نگاری یا کارمندی روابط‌عمومی است، چرا باید میلیون‌ها تومان خرج کلاس کنکور کنیم و با کلی فن و حیله راه بیابیم به دانشکده ارتباطات برای خواندن این درس‌ها و مدرک کارشناسی گرفتن؟ حقوق‌مان بیشتر می‌شود؟ کلاس و رتبه اجتماعی بالاتری دارد؟ همه ما به علم علاقه داریم؟ شوخی نکنید!

بنا بر اعلام مرکز آمار ایران، 76 درصد از مشاغل کشور در اختیار کسانی که تحصیلات دانشگاهی ندارند و احتمالا برای تصدی این مشاغل نیاز به تحصیلات نیست. در همین حال، بیش از 40 درصد کسانی که در صف بیکاران منتظرند، فارغ‌التحصیل دانشگاه هستند. از طرف دیگر، طی دو سال اخیر داوطلبان ورود به رشته ریاضی در دوره کارشناسی ۱۸ هزار نفر کاهش داشته است؛‌ چون فارغ‌التحصیلانش جایگاه مناسب شغلی ندارند و یکی از علل مهاجرت این افراد هم همین است. از یک میلیون و ۱۱۸ هزار و ۷۹۳ نفری که امسال (1398) کنکور می‌دهند بیشترین متقاضی مربوط به رشته‌های علوم تجربی است؛ چون در میان رشته‌های انسانی بیشترین شاغل مربوط به رشته حقوق است که در مقابل سایر رشته‌های عدد پایینی به خود اختصاص داده است.

حکیم‌سازی جای تربیت متخصص

مهمترین دلیل این امر آن است که ما در دانشگاه‌ها به جای تربیت متخصص، (خواسته یا ناخواسته) پی تولید «حکیم» هستیم. حکیم هم روشنفکر است و هم مثل ابن‌سینا به هر علم و فن ناخنکی زده. اگر قرن چهارم هجری این کار خیلی هم پسندیده بود، امروز بیشتر نشانه همه‌کاره و هیچ‌کاره بودن است. اینجاست که نظام ناقص آموزش در ایران اول از همه آدم‌هایی با کله‌های بزرگ تحویل نظام آموزش عالی می‌دهد. این کله‌ها پر از اطلاعاتی که معلوم نیست چرا آنجا انبار شده. همچنین این دانشجویان تن نحیفی از تجربه زیسته دارند. آنان پر از کمبودها و خواسته‌ها هستند.

حال در وضعیتی که نظام آموزش مخزن اطلاعات بی‌ربط تحویل نظام دانشگاهی می‌دهد و نظام دانشگاهی هم سعی می‌کند از این مخزن حکیم همه‌چیزدان بسازد، صحبت از قدیمی بودن شرح درس‌ها در دوره‌های کارشناسی تا دکتری ارتباطات از دایره تحلیل ما خارج است.

برای نمونه، بعید است اگر استادی قرار است درس رسانه‌های نوین را بیاموزد و در شرح درس آخرین رسانه نوین اینترنت و آخرین دستاورد ساخت ایمیل است، او تا همین‌جا درس دهد؛ چون دانشجویان آن کلاس به جای گوش دادن به حرف‌هایش در پیام‌رسان‌ها و شبکه‌ها مشغول گشت‌زنی و تفریح‌اند. پس استاد مجبور است خودش را با سرعت فناوری‌ها تطبیق دهد.

سرگردانی میان علم و فن

مشکل اینجاست که دانشجوی ارتباطات تا ترم‌های آخر تقریبا نمی‌داند، ارتباطات چیست؟ قرار است به چه کاری بیاید؟ از آن بدتر اینکه واحدهای مفیدی ترم‌های اولیه به‌گونه‌ای تدریس نمی‌شود که در خدمت رشته اصلی دانشجویان باشد. کیست که ندادند دانستن روانشناسی یا مبانی جامعه‌شناسی برای یک روزنامه‌نگار یا کارگزار روابط‌عمومی چه‌قدر مهم است؟ اما براستی در این واحدها جز آموختن نظریه‌ چه می‌آموزند؟ نه اینکه نظریه بد باشد، نکته اینجاست که استاد باید به دانشجو بگوید روانشناسی و دانستن نظریه‌های آن چه‌قدر به کار یک روزنامه‌نگار می‌آید؟ یکی از مهمترین عرصه‌های کار ما در دنیای امروز «روزنامه‌نگاری داده‌محور» است؛ حال کیست که نداند چه‌قدر دانستن آمار و روش کار با اعداد در این شکل از روزنامه‌نگاری مهم است؟ اگر این نکته را به دانشجو بگوییم و بیاموزیم آیا باز هم بیشترین تعداد مردودی‌ها مربوط به درس عمومی ریاضی یک خواهد بود؟ چرا دانشجوی روزنامه‌نگاری این‌قدر از آمار در علوم می‌ترسد؟ سخت است؟ نه، نکته اینجاست که نمی‌داند «چرا باید آن را بیاموزد». در کار روزمره‌اش هم دانستن این فرمول‌ها چه‌قدر به کار می‌آید؟ چرا برای دانشجویان تشریح نمی‌شود که هیچ علمی بی‌دلیل و بدون احساس نیاز پدید نیامده؟ انسان از طریق داده‌های انباشتی زندگی روزمره خویش را سهل‌تر می‌کند. انسان با علم، انرژی کمتری خرج می‌کند تا محصول بیشتری به دست بیاورد. پس ما علم می‌آموزیم که در عمل آن را به کار ببریم. وقتی ندانیم که چرا ذهن‌مان پر از اطلاعات است در عمل اوضاع همینی می‌شود که می‌بینید.

برای همین نمی‌توان از دردهای رشته ارتباطات گفت و در سطحی‌ترین شکل از استادان گله کرد یا بر مسئولان دانشگاه‌ها خرده گرفت که چرا وضعیت چنین است؟ مشکل جای دیگری است. آنچه که باعث می‌شود، رشته ارتباطات از رشته‌هایی مثل برق، کامپیوتر، حقوق، زبان انگلیسی، شیمی و... در اشتغال سهم کمتری داشته باشد، این است که این رشته هنوز میان حکمت و فن سرگردان است. دانشجویان هنوز این رشته را به پایان نبرده‌اند که از اهل فن در میدان کار می‌شنوند، نیازی به خواندن روزنامه‌نگاری یا روابط‌عمومی نیست. البته نگارنده با این استدلال‌ها موافق نیست. اما نکته اینجاست که باید فکری کرد به حال این دلزدگی دانشجویان. چون به این ترتیب یا این رشته 6 ساله رد می‌کنند یا اینکه به دلیل پیدا نکردن شغل پی کارشناسی‌ارشد را می‌گیرند و از آن بدتر اینکه با رزومه‌سازی‌های شبه‌علمی سراغ دکتری می‌روند.

به این وضعیت، بروکراسی‌های دست‌وپا گیر در دانشگاه‌ها را اضافه کنید. کاغذبازی‌ها چنان از استادان وقت و انرژی می‌گیرد که ناخواسته از کار اصلی خویش باز می‌مانند. از سوی دیگر، وضعیت اقتصادی نیز چندان بسامان نیست. یعنی حتی اگر دانشگاه نیروی متخصص هم تربیت می‌کرد، روزنامه‌ها در حال تعطیلی‌اند. روابط‌عمومی‌ها با نیروهای غیرمتخصص در اداره‌ها پر می‌شوند و اینجاست که سر دانشجو بی‌کلاه می‌ماند. پس همه تقصیرها را گردن دانشگاه‌های علوم ارتباطات نیندازیم. هوا بد است و قمر در عقرب...


این یادداشت در شماره آخر ماهنامه «بازخورد» به چاپ رسیده است

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۲/۲۴

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی