مدادسیاه

گا‌ه‌نوشته‌‌هایی درباره هنر و ارتباطات

مدادسیاه

گا‌ه‌نوشته‌‌هایی درباره هنر و ارتباطات

بایگانی

یکی از خیانت هایی که یک روزنامه نگار در ایران می تواند به خودش بکند «حرفه ای شدن» است. من معنی مثبت حرفه ای شدن را می دانم. ولی در این روزهای نه چندان قشنگ روزنامه نگاری، حرفه ای بودن مساوی است با قلم فروشی. قلم فروشی برای روزنامه ها از همه دردناک تر است و مزخرف نویسی برای نشریات داخلی ارگان ها نیز از آن اسفبارتر. قلم فروشی برای نان. نانی که به پفیوزی مضاعف آغشته است

در هر دو عرصه حرفه ای!!! شما نیازی به دانستن بیشتر ندارید. فقط کافی است قالبی را بلد باشید و حرف های صاحبکار(مدیرمسئول یا مدیر ارگان مربوطه) را خوب گوش دهید و اجرایی کنید. آن وقت است که شما به روزنامه نگاری حرفه ای!! تبدیل می شوید.

 

پ.ن: بلانست روزنامه نگاران کاردرست که همیشه قابل احترام بوده و هستند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۴ ، ۲۰:۵۵

هر وقت دلفین‌ها دلیل خودکشی آدم‌ها رو فهمیدن

آدم‌ها هم دلیل خودکشی دلفین‌ها رو می‌فهمند

بی‌خود خودمان را مرکز عالم می‌دانیم و انگار هرآنچه که ما می‌فهمیم، «وجود خارجی» دارد و هرآنچه که نمی‌فهمیم را اصلا در نظرش نمی‌گیریم. این وسط الکی هم پی نفهمی‌های‌مان را می‌گیریم و معناسازی‌های شبه‌علمی-خرافی می‌کنیم و نام خود را می‌گذاریم اشرف مخلوقات؛ چون عاقلیم و می‌فهمیم.

همین واژه «نفهم‌ترین‌های عالم» را ما از خودمان ساخته‌ایم. ممکن است ما حد فهم دیگر موجودات را نشناسیم. همان‌طور که آنان نمی‌شناسند حد فهم ما را...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۴ ، ۱۲:۳۱

برای نیامدن هفته

باید شنبه را سر ببری

«به»ی باقی می‌ماند برای گاز زدن

و آرام‌‌آرام فرو رفتن به باتلاقی از «شن‌»‌های روزمرگی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۴ ، ۱۳:۵۷

برف که آب می‌شود

دلم کباب می‌شود

برای آن همه

سپیدیِ صداقتِ لگد شده

به پای ظلم

روزگار

آذر 94

به‌نظرم روزگار بی‌حساب و کتاب‌تر از این‌حرفاست که بخوایم ناامید باشم یا امیدوار به عقوبت.

به عقوبت و جزای کار رسیدن، معنایی است که ما می‌سازیم تا آرام شویم وگرنه ما در دنیا کوچکتر از آنیم که حتی «هیچ» فرض شویم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۴ ، ۱۱:۳۸

تازه فهمیدم که خیلی عقبم

بعد که یه چیزایی می‌بینم حس ناخواسته حسادت و پشیمانی در من بدجوری به هم می‌آمیزه. باید بیشتر بجنبم. کتاب می‌خوانم ولی باز هم می‌بینم که به یک حوزه دیگر هم علاقمندم. هنوز نتوانسته‌ام دغدغه‌هایم را متمرکز کنم. باید از این همه پراکندگی دور شوم.

دیروز بدجوری استرس داشتم

امروز هم همان حس بشدت تکرار شد. دلایل بسیار ابلهانه‌ای دارد. فکر می‌کنم تنها راه آرامشم خواندن بیشتر است و نه حمله به افراد، بلکه به چالش‌ کشیدن نظرات، ایدئولوژی‌ها و عقاید مهم است...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۰۵

زمانی بود که حکیمان عالم به خاطر تسلط بر علوم مختلف می‌توانستند منبع ایجاد فکر فلسفی هم باشند. اینجاست که مثلا افلاطون هم فیزیک و هندسه می‌داند و هم فلسفه. بعد از پیشرفت‌های شگفت‌انگیز علم در دوره جدید و بعد از اینکه هریک از علوم تخصصی شدند، هرکدام از دانشمندان پی طره یار خویش گرفتند. اینجاست که عالم فیزیک تنها به کار کشف روابط اشیا در زمین و فضا می‌پردازد و عالم فلسفه و علوم انسانی همان داشته‌های تاریخی و قدیمی را مدام مرور می‌کند.

بنظر می‌رسد اگر قرار بر تولید علم و حکمت باشد، باید همکاری میان عالمان علوم تجربی و انسانی بیشتر و بیشتر شود. کاری که در دانشگاه‌های بزرگ دنیا هم‌اکنون در حال پیگیری است. اما متاسفانه در حالی که گفتمان‌های علمی مدام در حال ساخته شدن و فروریزی‌اند، علوم انسانی در کشور ما تازه فهمیده که دنیا روی شاخ گاو نایستاده و زمین به دور خویش و خورشید می‌چرخد. در حالی که در عرصه علم اشکالات مهمی به تئوری «مهباگ»(Big Bang) گرفته می‌شود، ما اینجا تازه از دانستن درباره انفجار بزرگ هیجان‌زده می‌شویم.

در حالی که علوم زیستی منشاء روح را کاملا فیزیکی می‌بیند، ما در توهم‌ خویش هنوز برای روح داستان‌سرایی‌های ذهنی و اسطوره‌ای می‌کنیم. ممکن است بگویید همین یافته‌های علمی هم بزودی رد می‌شوند و چندان قابل اعتماد نیستند. من هم موافقم ولی فکر می‌کنم به راه بادیه رفتن علوم تجربی، بهتر از نشستن باطل علوم انسانی است. حداقل علم تجربی به قدر وسع کوشیده.

خلاصه سخن اینکه علوم انسانی می‌بایست بر پایه‌ای قابل اتکا و بر اساس واقعیات بشری بایستد و گرنه به ورطه خیال و اسطوره می‌گراید. چه خوب است فلسفه، علوم اجتماعی، روان‌شناسی، علوم دینی، حقوق و... از یافته‌های جدید عرصه‌های علوم تجربی دور نیفتند. بگذار حتی علم تجربی جدید هم چندان قابل اتکا نباشد، حداقلش این است که علوم انسانی پویا می‌شود و ایستا و به دور از واقعیات بشری.

شاید بهتر باشد عالمان علوم انسانی کمی سرشان را از کتاب‌های مالوف خویش بالاتر بیاورند و حداقل اگر توان تحصیل در رشته‌های تجربی را ندارند، در میان یافته‌های جدید آنان سرک بکشند. کمترین و سطحی‌ترین کار شاید ورق زدن فصلنامه‌های علمی باشد.

قصدم تحقیر علوم انسانی در برابر علوم تجربی نبود. این‌ها را نوشتم تا به خودمان نهیب بزنم:«کمی بیشتر بجنبیم»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۴۵

مبادا قوم‌مداری‌های افراطی به نژادپرستی فرهنگی منجر شود

نژادپرستان؛ برده ناآگاهی و دیگری‌سازی

بعد از ماجرای فرودگاه جده و اتفاقی که برای دو نوجوان ایرانی افتاد، شبکه‌های اجتماعی پر شد از پیام‌هایی علیه فرهنگ عرب. کوتاه‌نوشته‌هایی که تنه به طنز می‌زدند، ولی خیلی جدی تمامی فرهنگ و مردم عرب‌زبان را با یک چوب می‌راندند.

شاید در نگاه نخست این لطیفه‌ها و موضع‌گیری‌ها چندان مهم به نظر نرسند، ولی باید دانست که عرب‌ستیزی در جامعه امروز ایران می‌تواند آتشی بپا کند که هیزمش مردم بی‌گناه هستند. نژادپرستان از هر طبقه، گروه یا حزبی که باشند در درجه اول خودشان برده ناآگاهی و دیگری‌سازی‌اند. برده‌ای محکوم به مرگی پر درد.

برخی از ما در حالی عمل زشت دو مامور فرودگاه جده را به کل فرهنگ عرب تسری می‌دهیم که همین چند ماه پیش یک ایرانی در استرالیا عده‌ای را گروگان گرفت و باعث مرگ دو نفر آنان شد. آیا همه ایرانیان ترویست هستند؟ اگر نگاه دنیا با همین حمله به ایران این‌گونه نژادمدارانه تغییر کند چه حسی خواهیم داشت؟

نژادپرستی برخاسته از بحران هویتی در بستری ملتهب است. برای تهییج خودی‌ها باید از «بدی‌های دیگری» بگوییم. غافل از اینکه دیگریِ خودساخته بطرز شگفت‌آوری به ما نزدیک است و از بین بردن او مایه انقراض خود ماست.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۱

چهره تفاوت‌ را آبی نقاشی کن

«جیمز بالدوین» نویسنده سیاه‌پوست و مشهور آمریکایی در کتاب «سخنی با معلمان» می‌گوید:«اگر خودت را آدمی تحصیل‌کرده می‌دانی، مسئولیت اصلاح و دگرگونی جامعه با توست». اگر وظیفه آموزش بهبود وضعیت جامعه است، پس معلمان نیز باید بپذیرند که هر برخورد درست یا نادرست آنان به‌وضوح می‌تواند آینده یک سرزمین را متاثر کند. یکی از عرصه‌های تربیتی شاگردان امروز رهانیدن آنان از قید و بندهای تصورات کلیشه‌ای و نادرست از دیگرانی است که الزاما شبیه ما نیستند. در ادامه تنها چند پیشنهاد برای به حداقل رساندن تفکرات نژادپرستانه می‌آوریم. مسلما بنا بر بستر تدریس می‌توان شیوه‌های خلاقانه‌تری هم بکار گرفت.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۲۰:۰۱


از آنجا که جنگ‌ها ابتدا در ذهن انسان‌ها شعله‌ور می‌شوند

پس باید بذر صلح را نیز ابتدا در ذهن آدم‌ها کاشت.

برگرفته از اساسنامه یونسکو 1945


بسیاری از کشمکش‌های اجتماعی، منطقه‌ای و بین‌المللی ریشه در سیستم آموزشی یک کشور دارند

 

شوخی تلخی است؛ برخی همین که نام کتاب «صلح پایدار» (Perpetual Peace) ایمانوئل کانت را می‌شنوند آن را با قبرستان و آرامش ابدی آنجا اشتباه می‌گیرند؛ چون کلمه peace معنی آرامش هم می‌دهد. جوری که انگار قرار بر رسیدن به آرامش نیست، مگر اینکه بمیریم. کانت از نخستین فیلسوفان مدرنی است که درباره مفهوم صلح می‌اندیشد و پیشنهاد شکل‌گیری جامعه ملل را مطرح می‌کند برای جلوگیری از جنگ میان ملت‌ها. با این همه به‌نظر می‌رسد که صلح آنچنان از دسترس بشر دور است که برای انسان‌ها اولویت با جنگ است و نه صلح. در حالی که اصالت با صلح است و این جنگ‌ها هستند که آرامش را از بین می‌برند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۴ ، ۱۹:۰۶

خانه‌ای یافتیم در خیابان خردمند جنوبی. 64 پله دارد با شیب زیاد. همین پله‌ها بودند که باعث شدند پول ما به این خانه برسد. 20 میلیون پیش، یک میلیون اجاره. همه می‌گویند شانس  آورده‌ایم. خودمان هم همین فکر را می‌کنیم. 

دلمان برای کارگرها سوخت. 56 پله پایین آمدند و 64 پله بالا رفتند. کلی هم از ما انعام گرفتند. این وضعیت ما را به این فکر انداخته که هرجوری شده حتما یه قوطی‌کبریت بخریم برای خودمان در این شهر لعنتی. حدود سه روز جمع کردن اسباب طول کشید و دو رو پهن کردن آن. بی‌گمان اگر دوستان نازنین‌مان نبودند هیچ‌کدام از این‌ها امکان‌پذیر نبود.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۰۵