این خانه سرد است
وقتی خواستیم برای چهار روز بریم سفر، مسئولیتپذیریمون گل
کرد و شوفاژها را خاموش کردیم و رفتیم. خیالمان بود که برمیگردیم و شوفاژ را
روشن میکنیم و خانه بهزودی زود گرم میشود. زهی خیال باطل. از دیروز حوالی ساعت
دو تا امروز عصر داریم تلاش میکنیم خانه گرم شود. دیشب نمیشد از زیر پتو صورتمان
را بیرون بیاوریم. شوفاژ روشن بود و حتی اجاق گاز را هم آتیش کردیم، اما باز هم میلرزیدیم
از سرما. من دوتا شلوار و لباس پوشیدم و کلاه گذاشتم. پنجرهها را چسب زدیم و با
پونز دورتادور دیوار پنجره را پلاستیک چسباندیم. باز هم سرد بود. زیر در خانه پاچه
گذاشتیم و زیر در حمام و توالت. باز هم سرما ولکن نبود.
بالاخره فهمیدیم مشکل از دیوارهاست. انگار سرتاسر خانه را
با یخ محصور کردهاند. هرچهقدر سعی میکنیم خانه را گرم کنیم ولی باز هم از دیوار
نازک خانه سرما سرک میکشد. ظهر که میآمدم گرما کمی بیشتر شده بود. اما نکتهاش
این است که سرمان گرم بود و پاهامان یخ میکرد. سرما به خاطر سنگینی راهش را از
کنار پاهایمان پیدا میکند.
این خانه اجارهای هنوز یک سالش هم نشده. تقریبا تمام دیوارها ترک خوردهاند. محل اتصال پنجرهها و دیوار هم کاملا خراب شده. حتی ساعت را به دیوار نکوبیدهایم تا دیوار زخمی نشود. خانه اما دارد روی سرمان خراب میشود. سازنده خانه خودش همسایه طبقه پنجم ماست. شاید واحد خودش را خوب ساخته باشد. امیدوارم اگر زلزله آمد زود خلاص شویم و زیرآوار نمانیم.