به بهانه اکران «مغزهای کوچک زنگزده»؛ روایتهای سینمایی از مسائل اجتماعی چهقدر منطبق با واقعیتهاست؟
شب پایانی جشنواره سیوپنجم فیلم فجر، بهروز افخمی و عواملش در برنامه «هفت» از حجتالله ایوبی، معاون سینمایی آن زمان دعوت کردند. بحث تندی بین افخمی و ایوبی درگرفت سر اینکه فیلمهای امسال تلخ است و کسی این فیلمهای تلخ را نمیبیند و اقتصاد سینمای ایران زمین میخورد. پس از آن دعوا هم ایوبی کنار رفت و هم برنامه هفت را از تیم افخمی گرفتند. در واقع مهمتر از این دعوا، موضوع حساس آن بود که باعث شد مسئولان امر کلا صورتمسئله را پاک کنند. در این دعوا ایوبی در جایگاهی نبود که بگوید تلخی فیلمها و فیلمنامهها نه ناشی از سیاستهای سینمایی، بلکه برخاسته از فضای ناامید جامعه (و بهطبع فیلمسازان) است.
فیلمسازان اما با این بحثها کاری ندارند
و اصولا پیِ سرمایهگذار میگردند برای ساخت دغدغه خویش. پس نمیتوان به آنان
ایراد گرفت که چرا فقر، دروغ، خشم، تعصب، ناامیدی، خیانت و... را به تصویر میکشند.
البته هنر سینما از فروش 16 میلیارد تومانی کمدی «هزارپا» در تابستان 97 خوشحال است ولی این دلیل نمیشود که رسانه سینما از جامعه اطراف خود دور بماند و دل خوش کند به خندههای سطحی مخاطبان. بهطبع سینمای اجتماعی جشنواره سیوششم هم خالی از فیلمهای جدی و تلخ نبود. یکی از مهمترین این فیلمها «مغزهای کوچک زنگزده» هومن سیدی است. این فیلم گذشته از جایزه صداگذاری و فیلمنامه برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران هم شد. اما پرسش این یادداشت آن است که آیا تصویری که فیلمساز از فقر ارائه میدهد با واقعیت جامعه هماهنگ است یا نه؟